سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روان شناسی و مشاوره
 
اختلال افسردگی اساسی

اختلال افسردگی اساسی ( MDD  ) با دو هفته خُلق افسرده و یا عدم لذت همراه با چندین علامت دیگری که آنقدر شدید هستند که موجب اختلال در عملکرد اجتماعی یا شغلی می شوند ، مشخص می گردد. عدم لذت به عنوان فقدان علاقه به فعالیت های منظم و لذت بخش یا کناره گیری از آنها تعریف می گردد. در صورتیکه بیمار 5 علامت از 9 علامت زیر را در طی دورة دو هفته ای نشان دهد ، می توان تشخیص اختلال افسردگی اساسی را مطرح نمود. این علائم شامل: 1- خُلق افسرده یا تحریک پذیر 2- عدم لذت 3- تغییر در الگوی خواب 4- احساس گناه ، ناامیدی یا درماندگی 5- عدم وجود انرژی ( فقدان انرژی ) 6- تمرکز مختل 7- تغییر در اشتها یا وزن 8- بی قراری یا کُندی روانی حرکتی 9- افکار مرگ و ایدة خودکشی می باشد.

اختلال افسردگی اساسی ، شیوع عمومی 15 درصدی دارد و شیوع آن در زنان 2 برابر بیشتر است. میانگین سنی بروز آن تقریباً 40 سال با دامنه ای از 20 تا 50 سال است. به هر حال گزارش هایی از افسردگی در کودکان یا افسردگی دیر آغاز وجود دارد و اخیراً افزایش شیوع 20 تا 50 درصدی افسردگی در سالمندان گزارش شده است. تفاوت هایی در شیوع اختلال افسردگی بر اساس موقعیت اقتصادی اجتماعی یا نژادی گزارش نشده است ، هرچند که یک منبع نشان می دهد بالینگران ممکن است اختلال خُلقی را در بیمارانی که از زمینه های فرهنگی متفاوتی هستند ، به اشتباه به عنوان اسکیزوفِرنی تشخیص دهند.

سبب شناسی دقیق افسردگی هنوز معلوم نیست اما عموماً تصور می شود که این اختلال نتیجة تعامل بین عوامل ژنتیک ، زیست شناختی و روانی اجتماعی می باشد. مطالعات ژنتیک نشان می دهند که خطر بروز افسردگی در بستگان درجة یک بیماران مبتلاء به این اختلال نسبت به جمعیت عمومی 2 تا 3 برابر بیشتر است. همچنین مطالعات بر روی دوقلوها میزان هماهنگی بیشتری را در دوقلوهای یک تخمکی در مقایسه با دوقلوهای دوتخمکی نشان می دهند.بررسی های زیست شناختی بعضی از تغییرات احتمالی کالبدشناسی عصبی را در هستة دُم دار و لوب پیشانی نشان می دهند ، در حالی که نظریه های عصبی شیمیایی ، بی نظمی در سطوح نوراپی نفرین ، سروتونین یا دوپامین در مغز را به عنوان عوامل موثر در افسردگی در نظر می گیرند.

تفکر فعلی در مورد افسردگی ، براساس اثربخشی مهارکننده های بازجذب سروتونین در درمان افسردگی ، عمدتاً سروتونین را در مرکز قرار می دهد. با در نظر گرفتن این واقعیت که اثربخشی داروهای سروتونرژیک چند هفته طول می کشد ، نظریاتی که سطح پایین سروتونین را تایید می کنند ، تسلیم نظریات اختلال در تنظیم شده اند. همچنین مشاهده شده است که حوادث پراسترس زندگی در دورة اول بیماری نسبت به دوره های بعد ، اهمیت بیشتری دارند و بسیاری از صاحب نظران پیشنهاد کرده اند که استرس در اولین دورة اختلال افسردگی اساسی ممکن است موجب تغییرات عصبی یا سیناپسی گردد ، که افراد را برای دوره های بعدی مستعد می کند.

علامت شناسی در افسردگی اساسی بسیار متغیر می باشد اگرچه تا 50 درصد از بیماران ممکن است خُلق افسرده شان را تایید نکنند ، آنها ممکن است کناره گیری یا سایر علائم عدم لذت را نشان دهند. نیمی از بیمارانی که خُلق افسرده را گزارش می کنند ، می گویند که افسردگی شان در صبح ، بدتر از ظهر می باشد ( یعنی تغییر در طول روز ) ، خواب نیز مختل می شود و مطالعات نشان می دهد که 80 درصد از بیماران ، مبتلاء به بی خوابی هستند که در افسردگی معمولاً به صورت بیدار شدن در صبح زود و یا وقفه در خواب تظاهر می کند. فقدان انرژی در حدود تا 90 درصد از موارد گزارش شده است. بیماران نوعاً کاهش در اشتها و از دست دادن وزن را گزارش می کنند اما در افسردگی بی قاعده ، افزایش اشتها و وزن قابل مشاهده می باشد.

افکار و رفتار خودکشی در افسردگی اساسی شایع هستند. مطالعات نشان می دهند که دو سوم از این بیماران ، اقدام به خودکشی می کنند که 10 تا 15 درصد از آنها عملاً خودکشی موفق دارند. همچنین اضطراب و شکایات بدنی ، علائمی هستند که به طور شایع وجود دارند ، هرچند که در فهرست ملاکهای افسردگی اساسی نیستند. کندی روانی حرکتی ، یک علامت شایع در افسردگی می باشد ، هرچند که در سالمندان معمولاً به جای آن ، بی قراری حرکتی دیده می شود. بسیاری از بیماران مبتلاء به افسردگی ، ممکن است وضعیت بدنی خمیده و تماس چشمی ضعیف داشته باشند ، سایر علائم شامل کاهش سرعت و بلندی گفتار ، استفاده از پاسخ های واژه ای و نشان دادن کُندی و تاخیر در گفتار می باشند.

بعضی اوقات ، علائم روانپریشی مانند هذیانها و توهمات نیز در دوره های شدید افسردگی اساسی دیده شده اند. هذیانها به طور اختصاصی میل به هماهنگی با خُلق بیمار دارند. برای مثال: هذیانی که ممکن است در افسردگی با ویژگی های روانپریشی بروز کند ، این است که اندام های داخلی از بین رفته اند ، که محتوای هذیان با حالت خُلق افسرده هماهنگ است. افکار این بیماران به منفی گرایی همراه با نُشخوارهایی در مورد گناه ، فقدان ، خودکشی و مرگ گرایش دارند. همچنین شناخت ، اغلب در افسردگی مختل است و ممکن است در ناتوانی در توجه به وظایف و تمرکز مشهود باشد. این بیماران عموماً به شخص ، مکان و زمان آگاهی دارند ، اما اختلال در تمرکز و فراموشی ممکن است تصویر دمانس مانندی را نشان دهد که معمولاً دمانس کاذب نامیده می شود. 65.76.73.82.69.90.65.45.78.65.83.73.82.90.65.68.69.72

تهیه از: علیرضا نصیرزاده (روان شناس بهزیستی میانه )


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط علیرضا نصیرزاده(روان شناس) 88/10/20:: 12:46 صبح     |     () نظر
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها